شیخ فخرالدین عراقی
غزلیات
غزل شماره ۱۳۴: از غم عشقت جگر خون است باز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از غم عشقت جگر خون است باز خود بپرس از دل که او چون است باز؟ هر زمان از غمزهٔ خونریز تو بر دل من صد شبیخون است باز تا سر زلف تو را دل جای کرد از سرای عقل بیرون است باز حال دل بودی پریشان پیش ازین نی چنین درهم که اکنون است باز از فراق تو برای درد دل صد بلا و غصه معجون است باز تا جگر خون کردی، ای جان، ز انتظار روزی دل، بی جگر خون است باز از برای دل ببار، ای دیده خون زان که حال او دگرگون است باز گر چه می کاهد غم تو جان و دل لیک مهرت هر دم افزون است باز من چو شادم از غم و تیمار تو پس عراقی از چه محزون است باز؟ شیخ فخرالدین عراقی