شیخ فخرالدین عراقی
غزلیات
غزل شماره ۴۸: بر من، ای دل، بند جان نتوان نهاد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر من، ای دل، بند جان نتوان نهاد شور در دیوانگان نتوان نهاد های و هویی در فلک نتوان فکند شر و شوری در جهان نتوان نهاد چون پریشانی سر زلفت کند سلسله بر پای جان نتوان نهاد چون خرابی چشم مستت می کند جرم بر دور زمان نتوان نهاد عشق تو مهمان و ما را هیچ نه هیچ پیش میهمان نتوان نهاد نیم جانی پیش او نتوان کشید پیش سیمرغ استخوان نتوان نهاد گرچه گه گه وعدهٔ وصلم دهد غمزهٔ تو، دل بر آن نتوان نهاد گویمت: بوسی به جانی، گوییم: بر لبم لب رایگان نتوان نهاد بر سر خوان لبت، خود بی جگر لقمه ای خوش در دهان نتوان نهاد بر دلم بار غمت چندین منه برکهی کوه گران نتوان نهاد شب در دل می زدم، مهر تو گفت: زود پابر آسمان نتوان نهاد تا تو را در دل هوای جان بود پای بر آب روان نتوان نهاد تات وجهی روشن است، این هفت خوان پیش تو بس، هشت خوان نتوان نهاد ور عراقی محرم این حرف نیست راز با او در میان نتوان نهاد شیخ فخرالدین عراقی