شیخ فخرالدین عراقی
غزلیات
غزل شماره ۴۴: هر که را جام می به دست افتاد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر که را جام می به دست افتاد رند و قلاش و می پرست افتاد دل و دین و خرد زدست بداد هر که را جرعه ای به دست افتاد چشم میگون یار هر که بدید ناچشیده شراب، مست افتاد وانکه دل بست در سر زلفش ماهی آسا، میان شست افتاد لشکر عشق باز بیرون تاخت قلب عشاق را شکست افتاد عاشقی کز سر جهان برخاست زود با دوستش نشست افتاد هر که پا بر سر جهان ننهاد همت او عظیم پست افتاد سر جان و جهان ندارد آنک: در سرش بادهٔ الست افتاد وآنکه از دست خود خلاص نیافت در ره عشق پای بست افتاد هان، عراقی، ببر ز هستی خویش نیستی بهره ات ز هست افتاد شیخ فخرالدین عراقی