عبید زاکانی
غزلیات
غزل شماره ۶۴: دوش عقلم هوس وصل تو شیدا میکرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش عقلم هوس وصل تو شیدا میکرد دلم آتشکده و دیده چو دریا میکرد نقش رخسار تو پیرامن چشمم میگشت صبر و هوش من دلسوخته یغما میکرد شعلهٔ شوق تو هر لحظه درونم میسوخت دود سودای توام قصد سویدا میکرد نه کسی حال من سوخته دل می پرسید نه کسی درد من خسته مداوا میکرد پیش سلطان خیال تو مرا غم میکشت خدمتش تن زده از دور تماشا میکرد دست برداشته تا وقت سحر خاطر من از خدا دولت وصل تو تمنا میکرد هردم از غصهٔ هجران تو میمرد عبید باز امید وصال تواش احیا میکرد عبید زاکانی