عبید زاکانی
غزلیات
غزل شماره ۶۳: دل همان به که گرفتار هوائی باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل همان به که گرفتار هوائی باشد سر همان به که نثار کف پائی باشد هجر خوش باشد اگر چشم توان داشت وصال درد سهلست اگر امید دوائی باشد دامن یار به دست آر و ره میکده گیر نشناس اینکه به از میکده جائی باشد هوس خانقهم نیست که بیزارم از آن بوریائی که در او بوی ریائی باشد صوفی صافی در مذهب ما دانی کیست آن که با بادهٔ صافیش صفائی باشد پیر میخانه ام از خانه برون کرد مگر ننگ دارد که در آن کوچه گدائی باشد چه کند گر نکشد محنت و خواری چو عبید هر که را دل متعلق به هوائی باشد عبید زاکانی