عبید زاکانی
غزلیات
غزل شماره ۴۱: دوش لعلت نفسی خاطر ما خوش میکرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش لعلت نفسی خاطر ما خوش میکرد دیده میدید جمال تو و دل غش میکرد روی زیبای تو با ماه یکایک میزد سر گیسوی تو با باد کشاکش میکرد سنبل زلف تو هرلحظه پریشان میشد خاطر خستهٔ عشاق مشوش میکرد زو هر آن حلقه بر گوشهٔ مه میافتاد دل مسکین مرا نعل در آتش میکرد تیر بر سینه ام آن غمزهٔ فتان میزد قصد خون دلم آن عارض مهوش میکرد از خط و خال و بناگوش و لب و چشم و رخت هر که یک بوسه طمع داشت غلط شش میکرد پیش نقش رخ تو دیدهٔ خونریز عبید صفحهٔ چهره به خونابه منقش میکرد عبید زاکانی