عبید زاکانی
غزلیات
غزل شماره ۳۰: دوشم غم تو ملک سویدا گرفته بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوشم غم تو ملک سویدا گرفته بود دودم ز سینه راه ثریا گرفته بود جان را ز روی لعل تو در تنگ آمده دل را ز شوق زلف تو سودا گرفته بود میدید شمع در من و میسوخت تا به روز زآن آتشی که در من شیدا گرفته بود از دیده ام خیال تو محروم گشت باز کاطراف خانه اش همه دریا گرفته بود میخواست خرمی که کند در دلم وطن تا او رسید لشگر غم جا گرفته بود صبر از برم رمید و مرا بیقرار کرد گوئی مگر که خاطرش از ما گرفته بود مسکین عبید را غم عشقت بکشت از آنک او را غریب دیده و تنها گرفته بود عبید زاکانی