صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۹۹۹: چنان که گل به سر شاخسار می آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چنان که گل به سر شاخسار می آید به پای خود سر عاشق به دار می آید مرا توقع احسان ز کارفرما نیست که مزد کار من از ذوق کار می آید غرض تهیه آغوش خاکساریهاست ز بحر موجه اگر بر کنار می آید به کار هر که درین نشأه سایه اندازی در آفتاب قیامت به کار می آید به آتش جگر آفتاب آب زدن ازان عقیق لب آبدار می آید کنون که سوخته ای در جهان امکان نیست ز سنگ بیهده بیرون شرار می آید حقوق خدمت ما گرچه بی شمار بود نظر به لطف تو کی در شمار می آید جز این که از ته دل در دعا برآرم دست دگر ز دست و دل من چه کار می آید به آفتاب جهانتاب می رسد صائب چو صبح هر که به دنیا دوبار می آید صائب تبریزی