صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۹۹۳: عرق چو بر رخت از گرمی شراب آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عرق چو بر رخت از گرمی شراب آید شفق به ساغر زرین آفتاب آید خیال خال تو آمد به دل ز روزن چشم چنان که دزد به گلشن ز راه آب آید به زیر تیغ تو آهی برآورم از دل که آب در دل آهن به اضطراب آید ز کوه ناله ما بی جواب برگردید چگونه نامه مارا ازو جواب آید شراب گرد کدورت نبرد از دل ما چو دانه سوخته باشد چه از سحاب آید اگر به سیخ کشندم نمی روم بیرون ازان حریم که بوی دل کباب آید ترا ز گریه ارباب درد رنگی نیست مگر به چشم تو از زور خنده آب آید دل ترا نفشرده است پنجه دردی چگونه اشک به چشم تو بی حجاب آید برون کنند به چوب گل از گلستانش به سیر باغ حریفی که بی شراب آید در آن محیط که اوراق شد سفینه نوح چه دستگیری از زورق حباب آید عنان وحشی رم کرده در کف بادست چو دل رمیده چه از زلف نیمتاب آید ترا که نیست خیالی به خواب رو صائب من آن نیم که مرا بی خیال خواب آید صائب تبریزی