صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۹۸۱: به چشم شوخ رگ خواب تازیانه شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به چشم شوخ رگ خواب تازیانه شود که خاروخس چوبه آتش رسد زبانه شود بهار رنگ خزان برکند در آخر حسن به تیغ غمزه خط سبز موریانه شود به نیکوان سر طومار شکوه باز مکن که خواب حسن گرانسنگ ازین فسانه شود به بلبلی که حیاتش ز بوی گل باشد قفس چگونه گوارا ز آب ودانه شود ز باده نرم نشد لعل او که هیهات است کز آب آتش یاقوت بی زبانه شود چنین که گل شده از برگ گوش سرتاپا چگونه بلبل ماسیر از ترانه شود مریز اشک به تحصیل رزف چون طفلان که در گلو چوگره گشت گریه دانه شود به هیچ جا نرسد هرکه همتش پست است پرشکسته خس وخار آشیانه شود شود ز وسعت مشرب بهشت خارستان که جوش خلق به عارف شرابخانه شود گناه کجروی توست ناامیدی تو که تیر راست خطا کمتر از نشانه شود چنان که غنچه شود نیمشب شکفته به باغ شکفته بیش دل از باده شبانه شود دهد به راهروان بال وپر سبکباری پیاده پیشتر از کاروان روانه شود نشست از دل من گریه گرد کلفت را کجا ز موج زدن بحر بیکرانه شود ز بردباری من سرکشی شود پامال ز خاکساری من صدر آستانه شود گشاده رویی گل عندلیب را صائب درین شکفته چمن باعث ترانه شود صائب تبریزی