صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۹۵۵: خطی که گرد رخ او ز مشک ناب بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خطی که گرد رخ او ز مشک ناب بود یکی ز حلقه بگوشانش آفتاب بود به خواب نازندیده است دولت بیدار گشایشی که در آن چشم نیمخواب بود چنین که سنگدل افتاده کوه تمکینت عجب که ناله عشاق را جواب بود شراب تلخ ز شیرین بود گواراتر ز لطف بیش مرا چشم برعتاب بود ز علم رسم دل خویش ساده که کتاب به چشم زنده دلان پرده های خواب بود ز روشنایی دل ظلمت است قسمت نفس سیاه روزی خفاش از آفتاب بود فریب جلوه دنیا مخور ز بی بصری که غول تشنه لبان موجه سراب بود به سعی خویش بودغره از سیاه دلی اگر چه بال و پرسایه ز آفتاب بود شمرده نه قدم خویش تا رسی به مراد که دوری ره نزدیک از شتاب بود ز روشنایی دل خواب شد به چشمم تلخ نمک به دیده روزن ز ماهتاب بود ز برگ عیش دگرها شوند اگر خوشوقت حضور صائب از اندیشه صواب بود صائب تبریزی