صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۹۲۲: ترا ز عالم عبرت اگر نظر بخشند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ترا ز عالم عبرت اگر نظر بخشند ازان به است که صد گنج پرگهر بخشند مکن سئوال اگر چون صدف ترا زین بحر به هر گشودن لب دامن گهر بخشند به ماه نولب نان بی شفق نداد فلک تو کیستی که ترا نان بی جگر بخشند به تنگنای فلک با شکستگی خوش باش شکنجه ای است که دربیضه بال وپر بخشند جماعتی به کمر همچو نی سزاوارند که در شکستگی خویشتن شکر بخشند سرمن وقدم آن سبکروان که چو گل به دشمن سرخودبی دریغ زر بخشند گره زنند به دامن چو مردمک قدمش به هر که بال سیر چون نطر بخشند به وادیی که کند خضر توشه از دل خویش گمان مبرکه ترا توشه سفر بخشند درین ریاض اگر مصرعی کنی موزون چوسرواز گره دل ترا ثمر بخشند ز موج بحر شکایت مکن که همچو حباب به هر شکست ترا عالم دگر بخشند شده است موج به بحر از شکستگی غالب شکسته باش چوخواهی ترا ظفر بخشند ز خشک مغزی این منعمان عجب دارم که خون مرده خودرا به نیشتر بخشند ز ابرزحمت دریا چه کم شود صائب که قطره ای به من آتشین جگر بخشند صائب تبریزی