صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۹۱۱: به بحر چون صدف آنان که گوش هوش برند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به بحر چون صدف آنان که گوش هوش برند هزار عقد گهر با لب خموش برند به حرف وصوت مکن وقت خود غبارآلود که فیض آینه از طوطی خموش برند بر آن گروه حلال است سیر این گلشن که همچو غنچه زبان آورند وگوش برند چنان ربوده اطوار بیخودان شده ام که من ز هوش روم هر که را ز هوش برند غبار صدفدلان است کیمیای وجود ز باده فیض حریفان دردنوش برند ز پای خم نرود پای من به سیر بهشت مگر به عرصه محشر مرا به دوش برند چه مهر برلب دریاتوان زد از گرداب به داغ از سردیوانگان چه جوش برند یکی هزار شود هوش من ز باده ناب مگر به جلوه ساقی مرا ز هوش برند به بزم غیر دل خویش می خورد عاشق چو بلبلی که به دکان گلفروش برند چنین که حسن تو بیخود شد از نظاره خود مگر ز خانه آیینه اش به دوش برند کجاست مطرب آتش ترانه ای صائب که زاهدان همه انگشتها به گوش برند صائب تبریزی