صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۸۹۵: سخن غریب چو شد در وطن نمی ماند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سخن غریب چو شد در وطن نمی ماند عزیز مصر به بیت الحزن نمی ماند گلوی خویش عبث پاره می کند بلبل چو گل شکفته شود در چمن نمی ماند مبند دل به جگر گوشه چون رسد به کمال که خون چو مشک شود درختن نمی ماند عبث سهیل نظر بند کرده است مرا عقیق نام طلب در یمن نمی ماند زتاج پادشهان پایتخت می سازد در یتیم به خاک عدن نمی ماند صدف به صحبت گوهر عبث دلی بسته است سخن بزرگ چوشد در دهن نمی ماند به فکر چشم براهان خویش می افتد سخن ز یوسف گل پیرهن نمی ماند خروج می کند از بیضه آتشین نفسی همیشه باغ به زاغ وزغن نمی ماند سخن ز فیض غریبی غریب شد صائب غریب نیست اگر در وطن نمی ماند صائب تبریزی