صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۸۵۹: مرا جلای دل از چشم خونفشان باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا جلای دل از چشم خونفشان باشد که آب صیقل خاک است تا روان باشد مده غبار به خاطر زخاکساری راه که چشم صدرنشینان بر آستان باشد به بلبلی که بدآموز شد به کنج قفس زبان مار خس وخار آشیان باشد درازدستی شیطان ز دل سیاهی ماست چراغ دزد به شب خواب پاسبان باشد گشاد در گره بستگی است دل خوش دار که لال را زده انگشت ترجمان باشد خوشا کسی که درین خارزار دامنگیر چو باد تند وچو برق آتشین عنان باشد تنور سرد محال است نان به خود گیرد چسان علاقه زپیری مرا به جان باشد غم مرا دگران بیش می خورند از من همیشه روزی من رزق دیگران باشد خوشم چو سروبه بی حاصلی درین بستان که بی بری خط آزادی از خزان باشد به جان اگر دگران راست زندگانی صائب حیات من به ملاقات دوستان باشد صائب تبریزی