صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۸۵۷: مرا که سایه خم سایه کمر باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا که سایه خم سایه کمر باشد چه احتیاج به سرسایه دگر باشد عطای دوست بود بی دریغ بخش ارنه سری کجاست که لایق به دردسرباشد زسیل حادثه از جا روند بیجگران کمند وحدت ما موجه خطر باشد همیشه عشق زتردامنان در آزارست بلای چشم بود هیزمی که تر باشد مرا از آن سفر بیخودی خوش آمده است که بی نیاز ز تمهید همسفر باشد شراب تلخ به اندازه خورکه خون در رگ زاعتدال چو بگذشت نیشتر باشد کنم درست کدامین شکسته خود را مرا که دست ودل از هم شکسته تر باشد به قبض وبسط مرا صائب اختیاری نیست گشاد و بست من از عالم دگر باشد صائب تبریزی