صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۸۱۴: نگه ز دیده من اشکبار برخیزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نگه ز دیده من اشکبار برخیزد نفس ز سینه من زخمدار برخیزد هزار میکده خون حلال می باید که نرگس تو ز خواب خمار برخیزد بر آبگینه من گرد راه افشاند درین خرابه ز هر جا غبار برخیزد اگر قدم به تماشای طور رنجه کنی به پیش پای تو بی اختیار برخیزد محیط گرد یتیمی نشست از گوهر به اشک چون ز دل من غبار برخیزد؟ چنین که پیکر من نقش بر زمین بسته است غبار چون ز من خاکسار برخیزد؟ گذشت قافله فیض و ما گرانجانان نشسته ایم که باد بهار برخیزد کلاه گوشه قدرش بر آسمان ساید چو شعله هر که به تعظیم خار برخیزد به زیر تیغ زند هرکه دست و پا صائب ز خاک روز جزا شرمسار برخیزد صائب تبریزی