صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۸۱۱: نگه ز دیدن رخسار یار می سوزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نگه ز دیدن رخسار یار می سوزد نسیم صبح درین لاله زار می سوزد چو شمع سبز درین باغ هرکجا سروی است ز رشک قامت آن گلعذار می سوزد شهید لاله رخان را به جای شمع و چراغ سپند شب همه شب بر مزار می سوزد مشو به سنگدلی از سرشک من ایمن که آب در گهر آبدار می سوزد ستاره سوخته را سازگار نیست وصال دماغ لاله ز بوی بهار می سوزد مرا به طالع پروانه رشک می آید که بی حجاب در آغوش یار می سوزد هزار بار فزون ماه بدر گشت و هلال چراغ ماست که بر یک قرار می سوزد به مغز آبله پایان چه کار خواهد کرد رهی که دست و عنان سوار می سوزد به سوز عاریتی تن نمی دهد جوهر ز آتش جگر خود چنار می سوزد چه صرفه می برد از پاک طینتان دوزخ؟ ز بوته کی زر کامل عیار می سوزد؟ فسرده ای که در اینجا به داغ عشق نسوخت در آفتاب قیامت دوبار می سوزد چراغ دیده بلبل درین چمن صائب ز رشک شبنم شب زنده دار می سوزد صائب تبریزی