صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۸۰۱: به دور حسن تو با گلستان که پردازد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به دور حسن تو با گلستان که پردازد؟ به لاله و سمن و ارغون که پردازد؟ در آن چمن که سبیل است خون گل چون آب به آب دیده خواری کشان که پردازد؟ نسیم در سکرات است و گل پریشان حال به عندلیب درین گلستان که پردازد؟ چنین که سر به هوایند شاهدان چمن به بیقراری آب روان که پردازد؟ در آن حریم که راه سخن ندارد شمع به شکوه من کوته زبان که پردازد؟ چنین که زلف تو خود را کشیده است بلند به دستگیری افتادگان که پردازد؟ ز شور حشر محابا نمی کند عاشق به گفتگوی ملامتگران که پردازد؟ دماغ یار ضعیف و نگاه بی پروا به غمگساری غمخوارگان که پردازد؟ نمی کنند توجه به خضر گرمروان به نقش پا و به سنگ نشان که پردازد؟ چنین که سیل حوادث سبک عنان شده است درین زمانه به خواب گران که پردازد؟ دل از حواس و حواسم ز دل پریشانتر به جمع کردن این کاروان که پردازد؟ به روی گرم بهاران نمی کنند اقبال به حسن پا به رکاب خزان که پردازد؟ ز جوش سینه به خم میکشان نپردازند به شیشه تهی آسمان که پردازد؟ به آب تیغ تو بردند راه، سوختگان دگر به زندگی جاودان که پردازد؟ کنون که بلبل ما ذوق خار خار شناخت دگر به خار و خس آشیان که پردازد؟ درین زمان که دل چاک برد صبح به خاک به بخیه کاری زخم نهان که پردازد؟ بساط آینه طبعان به گرد حادثه رفت دگر به طوطی شیرین زبان که پردازد؟ به وادیی که سبیل است خون نافه مشک به اشک گرم و دل خونچکان که پردازد؟ درین زمان که به درمان نمانده درد سخن به فکر صائب آتش زبان که پردازد؟ صائب تبریزی