صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۷۹۳: عنان آه چسان جسم ناتوان گیرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عنان آه چسان جسم ناتوان گیرد؟ چگونه مشت خسی برق را عنان گیرد؟ به آه داشتم امیدها، ندانستم که این فلک زده هم رنگ آسمان گیرد چه احتیاج کمندست در شکار ترا؟ که چشم شوخ تو نخجیر با کمان گیرد ز شرم عشق همان حلقه برون درست اگرچه فاخته بر سرو آشیان گیرد مجو ز دولت نوکیسه چشم و دل سیری که این هما ز دهان سگ استخوان گیرد چو صبح، تیغ دو دم هرکه کار فرماید امید هست که در یک نفس جهان گیرد ز برق حادثه نتوان به ناتوانی جست که آتش از شمع اول به ریسمان گیرد اگر ز خویش تو پهلو تهی توانی کرد چو ماه عید رکاب تو آسمان گیرد چنین که نیست قرارش به هیچ جا صائب عجب که شبنم ما رنگ بوستان گیرد صائب تبریزی