صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۷۸۵: اگر وطن به مقام رضا توانی کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر وطن به مقام رضا توانی کرد غبار حادثه را توتیا توانی کرد جهان ناخوش اگر صد کدورت آرد پیش ز وقت خوش همه را باصفا توانی کرد ز سایه تو زمین آفتاب پوش شود اگر تو دیده دل را جلا توانی کرد اگر ز خویش برآیی به تازیانه وجد سفر به عالم بی منتها توانی کرد جمال کعبه ز سنگ نشان توانی دید اگر ز صدق طلب رهنما توانی کرد اگر چو شبنم گل ترک رنگ و بوی کنی درون دیده خورشید جا توانی کرد ز شاهدان زمین گر نظر فرو بندی نظر به پردگیان سما توانی کرد برون چو سوزن عیسی روی ز اطلس چرخ اگر ز راست رویها عصا توانی کرد بر آستان تو نقش مراد فرش شود بساط خود اگر از بوریا توانی کرد غذای نور توانی به تیره روزان داد چو شمع از تن خود گر غذا توانی کرد به کنه قطره توانی رسیدن آن روزی که همچو موج به دریا شنا توانی کرد ترا ز اهل نظر آن زمان حساب کنند که جغد را به تصرف هما توانی کرد ترا به هر غم و درد امتحان ازان کردند که دردهای جهان را دوا توانی کرد کلید قفل اجابت زبان خاموش است قبول نیست دعا تا دعا توانی کرد جواب آن غزل است این که گفت عارف روم تو نازنین جهانی کجا توانی کرد؟ تو آن زمان شوی ز اهل معرفت صائب که ترک عالم چون و چرا توانی کرد صائب تبریزی