صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۷۸۴: مرا ز خویش کی آن غنچه لب جدا می کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا ز خویش کی آن غنچه لب جدا می کرد؟ به حرف و صوت اگر شوقم اکتفا می کرد اگر به دیده من یار خویش را می دید به روزگار من خسته دل چها می کرد نخست طاقت دیدار کاش می بخشید ز من کسی که تمنای رونما می کرد خبر نداشت که بر خاک نقش خواهد بست مرا کسی که ز خاک درش جدا می کرد ز جغد، ناز پریزاد می کشد امروز سری که سرکشی از سایه هما می کرد نظر ز روی عجوز جهان نمی بستم اگر به دیدن او خنده ام وفا می کرد نصیبی از کرم وجود، بحر اگر می داشت چرا صدف دهن خود به ابر وا می کرد؟ نبود نور بصیرت به چشم صائب را وگرنه دامن فرصت کجا رها می کرد؟ صائب تبریزی