صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۷۷۹: شکوفه مغز شعور مرا پریشان کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شکوفه مغز شعور مرا پریشان کرد فروغ لاله سر توبه را چراغان کرد گسسته بود اگر عقد خوشدلی یک چند بهار، منتظم از رشته های باران کرد ز غصه هر گره مشکلی که دلها داشت شکوفه باز به دندان گوهرافشان کرد ز ابر چتر پریزاد جلوه گر گردید چو گل به تخت هوا تکیه چون سلیمان کرد ز لاله شد در و دیوار، جامه فانوس فروغ گل جگر خاک را بدخشان کرد میانه چمن و خانه هیچ فرقی نیست که جوش گل در و دیوار را گلستان کرد چو داغ لاله، سیه خیمه های صحرا را بهار در جگر لاله زار پنهان کرد ز برگ سبز، چمن جلوه گاه طوطی شد شکوفه روی زمین را چو شکرستان کرد عجب که داغ به درمان شود دگر پیدا که جوش لاله درین نوبهار طوفان کرد شده است رشته گلدسته جاده ها یکسر ز بس که لاله و گل جوش در بیابان کرد به روی سیل توان همچو پل سراسر رفت ز بس که خانه تقوی به خاک یکسان کرد به خنده های جگرسوز، سبز تلخ بهار نمک ز شور قیامت درین نمکدان کرد دگر که پای تواند کشید در دامن؟ که ذوق سیر چمن سرو را خرامان کرد چنین که گل ز رکاب سوار می گذرد پیاده سیر درین نوبهار نتوان کرد ز فیض مقدم عباس شاه ثانی بود که نوبهار جهان روی در صفاهان کرد چو گل ز باده گلرنگ وقت او خوش باد که روی تازه اش آفاق را گلستان کرد به بلبلان بگذار این ترانه را صائب که وصف گل به زبان شکسته نتوان کرد صائب تبریزی