صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۷۷۳: وصال با من خونین جگر چه خواهد کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وصال با من خونین جگر چه خواهد کرد؟ به تلخکامی دریا شکر چه خواهد کرد؟ ازان فسرده ترم کز ملامت اندیشم به خون مرده من نیشتر چه خواهد کرد؟ به من که پای به دامن کشیده ام چون کوه درازدستی موج خطر چه خواهد کرد؟ چه صرفه می برد از انتقام من دوزخ؟ به دامن تر من یک شرر چه خواهد کرد؟ نشد ز بی پر و بالی گشاد کار مرا به من مساعدت بال و پر چه خواهد کرد؟ ز آفتاب قیامت کباب بود دلم فروغ عشق به این بوم و بر چه خواهد کرد؟ مرا ز یاد تو برد و ترا ز خاطر من ستم زمانه ازین بیشتر چه خواهد کرد؟ ز پای تا به سرش ناز و عشوه می جوشد به آن نهال هجوم ثمر چه خواهد کرد! به ابر همت من چشم و دل نکرد وفا به باد دستی من بحر و بر چه خواهد کرد؟ به غنچه ای که ز پیکان فسرده تر شده است گرهگشایی باد سحر چه خواهد کرد؟ به طوطیی که ز زهر فراق سبز شده است ز دور دیدن تنگ شکر چه خواهد کرد؟ ز خشکسال نگردد دهان گوهر خشک فلک به مردم روشن گهر چه خواهد کرد؟ گرفتم این که شود روزگار رویین تن به تیغ بازی آه سحر چه خواهد کرد؟ نشسته است به مرگ امید، خواهش من شکست با من بی بال و پر چه خواهد کرد؟ چو برق پیرهن ابر را قبا می کرد به تنگنای صدف این گهر چه خواهد کرد؟ ز عقل یک تنه صائب دلم شکایت داشت سپاه عشق به این بوم و بر چه خواهد کرد! صائب تبریزی