صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۷۳۵: ز خود گسسته چه پروای آن و این دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز خود گسسته چه پروای آن و این دارد؟ به خود رسیده چه حاجت به همنشین دارد؟ ز آسیای فلک بار برده ام بیرون مرا چگونه تواند فلک غمین دارد؟ امید هست به پروانه نجات رسد چو شمع هرکه نفسهای آتشین دارد عجب که بر دل مجروح ما گذاری دست که آستین تو از زلف بیش چین دارد ازان زمان که مرا بر گرفته ای از خاک هنوز سایه من ناز بر زمین دارد به خرمنی نرسد برق فتنه را آسیب که حصن عافیت از دست خوشه چین دارد ز نوش قسمت زنبور نیست غیر از نیش ازین چه سود که صد خانه انگبین دارد؟ برای پاکی دامان ما بهار از گل هزار پنجه خونین در آستین دارد به آب خضر کند تلخ زندگانی را ز خط عقیق تو زهری که در نگین دارد ز شرم عارض او آفتاب عالمتاب به هر طرف که رود چشم بر زمین دارد تمنعی که به فقر از غنا رسد این است که شرم فقر دلش را ز غم حزین دارد به خوردن جگرش در لباس، دندانی است گهر به ظاهر اگر رشته را سمین دارد یکی است نقش چپ و راست در نگین صائب کجا خبر دل حیران ز کفر و دین دارد؟ صائب تبریزی