صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۷۲۹: تمام رس نبود باده ای که کف دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تمام رس نبود باده ای که کف دارد که عیب دار بود گوهری که تف دارد بغیر آدم خاکی که گوهری است یتیم کدام در گرانمایه نه صدف دارد؟ ز چشم زخم حصاری است ناتمامیها که ماه نو، خط آزادی از کلف دارد برای قطره دهن پیش ابر باز کند دل پر آبله ای بحر از صدف دارد سبک مگیر کف پوچ صبح را زنهار که بحرهای گهرخیز زیر کف دارد بلاست صحبت ناجنس، وقت طوطی خوش که گاه حرف ز تمثال خود طرف دارد غنی ز مال محال است سیر چشم شود که بحر هم ز صدف سایل بکف دارد شده است راه تو دور از کجی، وگرنه خدنگ ز راستی دو قدم راه تا هدف دارد ز عشق پیروی عاقلان نمی آید که جا همیشه جگردار پیش صف دارد شده است سفله نواز آنچنان فلک که پدر امید بیش به فرزند ناخلف دارد! خوش است خال به هرجا فتد، نمی دانم که این ستاره کجا خانه شرف دارد شکسته بال ز پیری شده است صائب، لیک امید جاذبه ای از شه نجف دارد صائب تبریزی