صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۶۹۷: سری که در ره او بی کلاه می گردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سری که در ره او بی کلاه می گردد فلک سوار چو خورشید و ماه می گردد ز داغ لاله سیراب می توان دریافت که دل ز باده گلگون سیاه می گردد مبر ز قرب خسان آبروی خود زنهار که کهربا سبک از برگ کاه می گردد ز رهبران چه توقع، ز همرهان چه امید؟ مرا که نقش قدم سنگ راه می گردد سیاه خیمه لیلی است پیش اهل جنون دلی که سرمه ز برق نگاه می گردد ز شرم عارض او نام ماه حلقه کند نه هاله است که بر دور ماه می گردد به خجلت گنه از عذر صلح کن صائب که عذر پیش کریمان گناه می گردد صائب تبریزی