صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۶۸۲: ز کاهلی به نظرها جوان گران گردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز کاهلی به نظرها جوان گران گردد که هرکه مانده شود بار کاروان گردد مکن تکلف بسیار، کز مروت نیست که میهمان خجل از روی میزبان گردد مجو زیاده درین میهمانسرا ز نصیب که میهمان ز فضولی به دل گران گردد دل آرمیده شود نفس چون به فرمان شد که ایمنی سبب خواب پاسبان گردد به بلبلی که بدآموز شد به کنج قفس زبان مار خس و خار آشیان گردد نثار عشق جوانمرد کرده نقد حیات غریب نیست زلیخا اگر جوان گردد زبان شمع به صد آب و تاب می گوید که مد عمر سبکسیر از زبان گردد به قدر آنچه کنند ایستادگی در فکر سخن به گرد جهان آنقدر روان گردد به نان خشک قناعت کند سعادتمند هما ز مغز تسلی به استخوان گردد ز شورچشمی ادبار غافل افتاده است سبکسری که به اقبال شادمان گردد به خرد کردن دانه است آسیا را چشم مدان ز لطف اگر گردت آسمان گردد اگر به کوه گرانسنگ پا بیفشارم ز برق تیشه تردست من روان گردد مکن ز سختی ایام رو ترش صائب که مغز، نرم ز زندان استخوان گردد صائب تبریزی