صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۶۳۴: دعوی عشق ز هر بوالهوسی می آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دعوی عشق ز هر بوالهوسی می آید دست بر سر زدن از هر مگسی می آید اوست غواص که گوهر به آرد، ورنه سیر این بحر ز هر خار و خسی می آید از دل خسته من گر خبری می گیری برسان آینه را تا نفسی می آید زاهد از صید دل عام نشاطی دارد عنکبوتی ز شکار مگسی می آید چه شتاب است که ایام بهاران دارد که ز هر غنچه صدای جرسی می آید تند شد بوی دل سوخته مشتاقان می توان یافت که آتش نفسی می آید ای سپند از لب خود مهر خموشی بردار که عجب آتش فریادرسی می آید چه بود عالم ایجاد، که صحرای جنون از دل تنگ به چشمم قفسی می آید صائب این آن غزل حافظ شیراز که گفت مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید صائب تبریزی