صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۶۱۵: حسن از دیدن خود بر سر بیداد آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حسن از دیدن خود بر سر بیداد آید کار شمشیر ز آیینه فولاد آید کشتگان تو ز غیرت همه محسود همند گرچه یکدست خط از خامه فولاد آید از دل خونشده ماست نگارین پایش چون ازان زلف برون شانه شمشاد آید؟ نفس کامل شود از تنگی زندان بدن دیو ازین شیشه برون همچو پریزاد آید دل اگر نالد ازان خنده پنهان چه عجب؟ کز نمک آتش سوزنده به فریاد آمد سخن هرکه ندارد ز تأمل مغزی سست باشد، اگر از خامه فولاد آید شاهد تیرگی جهل بود لاف گزاف که سگ از سرمه شب بیش به فریاد آید گرچه از چهره پرد رنگ ز سیلی صائب رنگ بر روی من از سیلی استاد آید صائب تبریزی