صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۶۰۳: چهره شوخ به یک رنگ مصور نشود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چهره شوخ به یک رنگ مصور نشود عکس روی تو در آیینه مکرر نشود چهره تا از عرق شرم و حیا سیراب است حسن محتاج به پیرایه دیگر نشود اثر صحبت روشن گهران اکسیرست موم در بحر محال است که عنبر نشود هر تنک مایه که گیرد سخن از مردم یاد همچو طوطی خجل از حرف مکرر نشود عمر را قامت خم باز ندارد ز شتاب تیر را بال و پر از بحر کمان تر نشود می رسد مزد خموشان ز نهانخانه غیب دهن غنچه محال است که پر زر نشود دل بیطاقت ما صبر ندارد، ورنه موجه ای نیست درین بحر که لنگر نشود رفتن و آمدن مردم آزاده یکی است این سپندی است که بار دل مجمر نشود رهزن از راه محال است نهد پای به راه طینت کج قلمان راست به مسطر نشود گره گوشه ابروی بخیلان به ازوست چون گهر هرکه ز آبش دهنی تر نشود به که برگرد دل خویش بگردد صائب سفر کعبه کسی را که میسر نشود صائب تبریزی