صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۵۹۳: گوهری نیست سخنهاش که از گوش شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گوهری نیست سخنهاش که از گوش شود نمکی نیست لب او که فراموش شود حلقه ای نیست دو زلفش که برآید از گوش یاد رویش نه چراغی است که خاموش شود خط سبزش سبقی نیست که از یاد رود مصرعی نیست خارمش که فراموش شود خواب در دیده غفلت زدگان می سوزد چون کسی غافل ازان صبح بناگوش شود؟ جام در دست به صحرای قیامت آید هرکه از گردش چشمان تو مدهوش شود دل در اخفای غم عشق عبث می کوشد این نه آن شعله شوخ است که خس پوش شود زاهد خشک اگر قامت او را بیند همچو محراب سراپا همه آغوش شود اشک در دیده من بیش شد از سوز جگر آب دریا، چه خیال است کم از جوش شود؟ جامه تبدیل کند آب حیات از خجلت چون ز خط آن لب جان بخش سیه پوش شود واگذارش که به خون جگر خود سازد کیست صائب که به بزم تو قدح نوش شود؟ صائب تبریزی