صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۵۸۰: رفت در خلوت مینا گل و بلبل آسود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رفت در خلوت مینا گل و بلبل آسود بلبل از ناله فرو بست لب و گل آسود شعله گرمی هنگامه گلزار نشست غنچه شد شهرت گل، دیده بلبل آسود دم شمشیر تغافل همه را با من بود من چو رفتم ز میان، تیغ تغافل آسود پرتو صبح بناگوش گران بود بر او چون گل روی تو در سایه سنبل آسود؟ چون به زیر فلک از تفرقه ایمن باشم؟ نتوان فصل بهاران به تو پل آسود چشم جادو گرش آن روز که آمد به سخن در دل چه دل جادوگر بابل آسود توسنی نیست توکل که سکندر بخورد هرکه بسپرد عنان را به توکل آسود با چنان شوخی طبعی که به گل خنده زدی در دل خاک چسان طالب آمل آسود؟ حیرتی دارم ازان شبنم غافل صائب که به دور رخ او بر ورق گل آسود صائب تبریزی