صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۵۷۹: پند ناصح به جنون من افگار افزود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پند ناصح به جنون من افگار افزود شربت تلخ به بدخویی بیمار افزود هیچ کس عقده ای از کار جهان باز نکرد هرکه آمد گرهی چند بر این کار افزود زهد را پیشه گرفتم که ز غفلت برهم پرده غفلتم از جبه و دستار افزود باعث کلفت من جوش هواداران شد عکس طوطی به دل آینه زنگار افزود هرکه آمد غمی از روی دلم بردارد رخنه ای چند بر این سینه افگار افزود شعله عشق ز تقلید بلندی گیرد شور بلبل ز تماشایی گلزار افزود عشق از روز ازل اینهمه دشوار نبود هرکه در دل گرهی داشت بر این کار افزود پشت آیینه به من چهره مقصود نمود رغبت خیر من از صحبت اشرار افزود شغل فرهاد گرفتن ز جوانمردی نیست نتوان کوه غم خویش به کهسار افزود چون قلم صحبت من تا به دورویان افتاد هرچه کاهید ز کردار به گفتار افزود این چه راه است که هرچند که مشکلتر شد بیشتر درد طلب بر دل افگار افزود هرقدر در چمن حسن تو گل افزون شد شرم بیرحم به خار سر دیوار افزود گرمتر کرد من سوخته را زخم زبان شعله آتش سوزان ز خس و خار افزود آه ازین رسم که هرچند که مشکل شد راه عشق صائب به دل راهروان بار افزود صائب تبریزی