صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۵۷۱: مکن از بخت شکایت که وبالش می بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مکن از بخت شکایت که وبالش می بود پای طاوس اگر چون پر و بالش می بود چون ثمر دست به رعنایی اگر می افشاند لاف آزادگی از سرو حلالش می بود گر برون نامدی از پرده جمالش، عالم کف خاکستری از برق جلالش می بود مرگ می شد به نظر دولت بیدار مرا در قیامت اگر امید وصالش می بود سالم از آتش سوزان چو سمندر می رفت مرغ اگر نامه من بر پر و بالش می بود اینقدر در دل خون گشته نمی گشت گره بوسه گر رنگی ازان چهره آلش می بود می شد انگشت نما چون مه نو صائب فکر اگر آن موی میان راه خیالش می بود صائب تبریزی