صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۵۶۷: شب که روی تو ز می در عرق افشانی بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شب که روی تو ز می در عرق افشانی بود دل سراسیمه تر از کشتی طوفانی بود خار در پیرهنم جوهر ذاتی می ریخت بس که چون تیغ مرا ذوق ز عریانی بود دیده شوخ به گرداب غم انداخت مرا یاد آن روز که در عالم حیرانی بود شیشه و سنگ بغل گیری هم می کردند چه صفا بود که در عالم روحانی بود شوق روزی که به گرد تو مرا می گرداند آسمان صورت دیوار گرانجانی بود شهری از حسن غریب تو بیابانی شد عاشق لیلی اگر یک دو بیابانی بود از سر کوی تو روزی که به جنت رفتم توشه راه من از اشک پشیمانی بود چون قلم تا کمر هستی ناقص بستم تیغ دایم به سرم از خط پیشانی بود تا برآورد سر از حلقه مستی صائب دل ما شانه کش زلف پریشانی بود صائب تبریزی