صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۵۲۹: چشم خود خواجه اگر سیر به تدبیر کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم خود خواجه اگر سیر به تدبیر کند به ازان است که صد گرسنه را سیر کند سالها شد دل خوش مشرب ما ویران است کیست در راه حق این بتکده تعمیر کند؟ تربیت یافته عشق جوانمردم من چرخ نامرد که باشد که مرا پیر کند! سخن عشق اثر در دل زهاد نکرد نفس صبح چه با غنچه تصویر کند؟ می تواند به هم آمیزش ما و تو دهد آن که مهتاب و کتان را شکر و شیر کند هیچ تشریف جهان را به از آزادی نیست رخت خود سرو محال است که تغییر کند گره از موی به دندان نگشوده است کسی شانه چون رخنه در آن زلف گرهگیر کند؟ خسته را در جگر گرم اگر صدقی هست استخوان سوخته هم کار طباشیر کند شحنه دیده وری کو، که درین فصل بهار هرکه دیوانه نگشته است به زنجیر کند چشم مخمور تو در خواب جهانی را کشت پشت شمشیر تو کار دم شمشیر کند همه دانند که مظلوم که و ظالم کیست مس بدگوهر اگر ناز به اکسیر کند در جگر سوختگان باده چه تأثیر کند؟ نبرد تشنگی از ریگ روان صائب آب صائب تبریزی