صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۵۰۸: روشنائی که درین دایره صاحب دیدند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روشنائی که درین دایره صاحب دیدند همه چون شبنم گل آینه خورشیدند اگر از عقده گشایان اثری باقی هست دست جمعی است که در دامن شب پیچیدند زود از لاغری انگشت نما می گردند چون مه آنان که به احسان فلک بالیدند حاصل روی زمین قسمت بی برگانی است که به ظاهر ز ثمر عور چو سرو و بیدند صدف گوهر توفیق سیه کاران شد کف دستی که ز افسوس بهم مالیدند تشنگانی که پی آب خضر می گشتند خشک گشتند چو از دور سیاهی دیدند خبر از مرکز این دایره جمعی دارند که چو پرگار به گرد دل خود گردیدند باده هایی که رسیدند به لعل لب یار مزد آن است که در سینه خم جوشیدند ره به سررشته مقصود گروهی بردند کز دو عالم به سر زلف سخن پیچیدند از خجالت همه چون شبنم گل آب شدند ساده لوحان که درین باغ چو گل خندیدند این نه دریاست، که از بهر گرانخوابی ما مشت آبی است که بر روی زمین پاشیدند گل بی خاری اگر بود درین خارستان دامنی بود که از صحبت مردم چیدند تنگ شد دایره عیش بر او چون خاتم هرکه را خانه به مقدار نگین بخشیدند چه عجب صائب اگر روز جزا رسته شوند خود حسابان که درین نشأه قیامت دیدند صائب تبریزی