صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۵۰۱: بی سخن غنچه لبان مست مدامم کردند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بی سخن غنچه لبان مست مدامم کردند باده از شیشه سربسته به جامم کردند استخوان در تن من پنجه مرجان گردید زان میی کز لب لعل تو به جامم کردند در طلب رفت چو قمری همه عمر مرا تا سرافراز به یک حلقه دامم کردند کوه را لنگر من داشت سبک چون پر کاه لاله رویان جهان کبک خرامم کردند سالها سختی ایام کشیدم چو عقیق تا عزیزان چو نگین صاحب نامم کردند شدم از لاغری انگشت نما چون مه نو تا درین دایره چون بدر تمامم کردند لله الحمد که از خوان جهان روزی من رغبتی بود که مردم به کلامم کردند صائب از بی دهنی بود که شیرین دهنان قانع از بوسه شیرین به پیامم کردند صائب تبریزی