صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۴۷۲: عاشقان را دم تسلیم نفس می رقصد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عاشقان را دم تسلیم نفس می رقصد مرغ آزاد چو گردد ز قفس می رقصد ناله در انجمن وصل سرود طرب است محمل لیلی از افغان جرس می رقصد می برد دایره ذکر قرار از دلها کوه اینجا به سبکروحی خس می رقصد زاهد خشک درین حلقه اگر پای نهد با گرانجانی ذاتی به هوس می رقصد از هوادار بود گرمی هنگامه حسن شکر اینجا به پر و بال مگس می رقصد در سراپرده عقل است زمین گیر سپند بزم عشق است که آنجا همه کس می رقصد مطرب سوخته جانان نفس گرم بس است شرر از زمزمه شعله خس می رقصد اشک و آهم اثری کرده در آن دل کامروز آب در دیده و در سینه نفس می رقصد چون سپندی که به هنگامه مجمر افتد هرکه آید به جهان، یک دو نفس می رقصد عارف از چرخ ستمکار ندارد پروا مست در حلقه زنجیر عسس می رقصد شد خمش دایره گل ز تریهای خزان دل همان در بر مرغان قفس می رقصد به هوای دهن تنگ تو ای غنچه گل روزگاری است که در سینه نفس می رقصد خامه صائب اگر دست فشان شد چه عجب این مقامی است که در وی همه کس می رقصد صائب تبریزی