صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۴۳۹: پادشاهی نه به سیم و زر و گوهر باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پادشاهی نه به سیم و زر و گوهر باشد هر که را سد رمق هست سکندر باشد هرکه چون بحر به تلخی گذراند ایام ظاهر و باطن او عنبر و گوهر باشد حرف سامان مزن ای خواجه که در کشور عشق هرکه آهش به جگر نیست توانگر باشد هیچ دردی بتر از عافیت دایم نیست تلخی تازه به از قند مکرر باشد زندگی بی جگر سوخته ظلم است، ارنه جام تبخاله ما بر لب کوثر باشد نی محال است که از بند خلاصی یابد تا دلش در گرو صحبت شکر باشد به ادب با همه سر کن که دل شاه و گدا در ترازوی مکافات برابر باشد مست نازی که دل وحشی ما کرده شکار شاهبازش می چون خون کبوتر باشد پیش جمعی که ز منت دلشان سوخته است تشنه لب مردن از اقبال سکندر باشد صبر بر سوز دل و تشنه لبی کن صائب که چو دل آب شود چشمه کوثر باشد صائب تبریزی