صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۴۳۰: اگر آن غمزه خونریز مصور می شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر آن غمزه خونریز مصور می شد آب آیینه چو شمشیر بجوهر می شد بود شیرازه اش اندیشه آن موی میان پاره های دلم آن روز که دفتر می شد جگر سوخته فاختگان آبکش است ورنه از سایه سرو تو زمین تر می شد قد رعنای تو می کرد اگر قامت راست سرو با سبزه خوابیده برابر می شد شب که رخسار تو از باده برافروخته بود شعله پنهان به ته بال سمندر می شد گل رخسار عرقناک ترا گر می دید باغ جنت خجل از چشمه کوثر می شد خشک ناگشته به دلدار رسیدی خط من نامه شوقم اگر بال کبوتر می شد اگر از تیغ تو می شد جگر من سیراب سبزه خضر ز شادابی من تر می شد می شد از غیرت شاهان دل مسکینان خون وصل او گر به زر و زور میسر می شد بود از چاشنی خاک قناعت غافل مور روزی که گرفتار به شکر می شد بودم آن روز من از جمله آزاده روان که مرا سد رمق سد سکندر می شد گشت از تلخی ایام گوارا صائب ورنه شیرینی جان زود مکرر می شد صائب تبریزی