صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۳۸۳: قطره آن کس که پی آب به ظلمت می زد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
قطره آن کس که پی آب به ظلمت می زد کاش خود را به دم تیغ شهادت می زد دید تا روی تو، چون گل همه تن دامن شد آن که بر آتش من آب نصیحت می زد این زمان نامه اعمال گنهکاران است بر رویی که دم از صبح قیامت می زد گر چه روی سخنش بود به ظاهر با غیر نمکی بود که ما را به جراحت می زد سیر صحرای شکرخیز قناعت کردم چون شکر، مور در او جوش حلاوت می زد آن که می بست به ظاهر در صحبت بر خلق با دو صد دست به باطن در شهرت می زد گنبد مسجد شهر از همه فاضلتر بود گر به عمامه کسی کوس فضیلت می زد از بلندی نظر بود نه از بیخبری همت صائب اگر پای به دولت می زد صائب تبریزی