صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۳۸۲: عشق اول به دل سوخته آدم زد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشق اول به دل سوخته آدم زد مایه ور شد ز دل آدم و بر عالم زد در دل و جان ملک شور قیامت افتاد زان نمک کز لب خود بر جگر آدم زد تن خاکی که همان دید ز انسان ابلیس مشت خاکی است که بر دیده نامحرم زد من همان روز ز جمعیت دل شستم دست که صبا دست در آن طره خم در خم زد چون گل صبح به خون شست همان دم رخسار به خوشی یک دو نفس هر که درین عالم زد برد از دست و دل تاجوران گیرایی پشت پایی که به دولت پسر ادهم زد شادی برد نیرزد به حریف آزاری بیش برد آن که درین دایره نقش کم زد پای خم را مده از دست به افسون صلاح که مرا راه خرابات زد و محکم زد در شکنجه است ز شورابه دریا دایم هر که چون دانه گوهر ز یتیمی دم زد هر که قد ساخت دو تا پیش حق از بهر بهشت بوسه بر دست سلیمان ز پی خاتم زد معنی از دعوی گفتار قلم را لب بست عیسی این مهر خموشی به لب مریم زد گر چه جان بخش بود همچو مسیحا نفست پیش آن آینه رخسار نباید دم زد صائب از عشق چسان قامت خود راست کند؟ که فلک از ته این بار گران پس خم زد صائب تبریزی