صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۳۳۵: زخم عشاق محال است ز خنجر گذرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زخم عشاق محال است ز خنجر گذرد چه خیال است که مخمور ز ساغر گذرد؟ زاهد خشک ز سرچشمه زمزم نگذشت مست چون از می چون خون کبوتر گذرد؟ چرخ پر کوکبه سد ره عاشق نشود این سپندی است که چون برق ز مجمر گذرد عبث آیینه زره پوش ز جوهر شده است تیر مژگان تو از سد سکندر گذرد نافه را کاکل مشکین تو در هم پیچید تا چه از نکهت زلف تو به عنبر گذرد خضر دست هوسی می کند از دور بلند صائب آن نیست ز سرچشمه ساغر گذرد صائب تبریزی