صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۳۰۱: شوق من سرکشی از زلف معنبر دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شوق من سرکشی از زلف معنبر دارد آتشم بال و پر از دامن محشر دارد سخن سرد چه تأثیر کند در دل گرم؟ جوش دریا چه غم از خامی عنبر دارد؟ خوان خورشید ز سرپوش بود مستغنی سر آزاده ما ننگ ز افسر دارد عیب خود را چه خیال است نپوشد نادان؟ کل محال است کلاه از سر خود بردارد تار سبحه است ز دل هر سر مو زان خم زلف گره افزون خورد آن رشته که گوهر دارد نیست ممکن شود آسوده، دل از لرزیدن شانه تا راه در آن زلف معنبر دارد بس که سیراب بود تیغ تو، در هر زخمی بر جگر سوختگان منت کوثر دارد چشم خورشید ز رخسار تو می آرد آب نسخه از روی تو آیینه چسان بردارد؟ صائب از بس که جگر سوز بود مضمونش خطر از نامه من بال سمندر دارد صائب تبریزی