صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۲۸۸: غنچه باغ حیا سر به گریبان خندد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غنچه باغ حیا سر به گریبان خندد گل بی شرم بود آن که پریشان خندد شد چراغ ره تاریک عدم خنده برق کس درین غمکده دیگر به چه عنوان خندد؟ داغ خورشید گذارند به لخت جگرش هر که چون صبح درین بزم، پریشان خندد صبح را شرم شکر خند تو زندانی کرد غنچه گل به کدامین لب و دندان خندد؟ از ندامت همه دانند که گل خواهد چید بر رخ تیغ اگر زخم نمایان خندد نشود زخم زبان خار ره گرمروان ریگ بر کشمکش خار مغیلان خندد دل آگاه درین غمکده خرم نشود یوسف آن نیست که در گوشه زندان خندد همه تن شانه شمشاد ازان دندان است که به طول امل زلف پریشان خندد مایه عشرت صائب دل آگاه بود دهن صبح ز خورشید درخشان خندد صائب تبریزی