صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۲۸۴: آدمی پیر چو شد حرص جوان می گردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آدمی پیر چو شد حرص جوان می گردد خواب در وقت سحرگاه گران می گردد آسمان در حرکت از نظر روشن ماست آب از قوت سرچشمه روان می گردد رای روشن ز بزرگان کهنسال طلب آبها صاف در ایام خزان می گردد طالب خلق اگر گوشه عزلت گیرد همچو دامی است که در خاک نهان می گردد رتبه عشق به تدریج بلندی گیرد باده چون کهنه شود نشأه جوان می گردد آسمان خاک ره مردم بی آزارست گرگ در گله این قوم شبان می گردد هر که را تیغ زبان نیست به فرمان صائب عاقبت کشته شمشیر زبان می گردد صائب تبریزی