صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۲۷۶: وقت ارباب دل آشفته به مویی گردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وقت ارباب دل آشفته به مویی گردد صید وحشت زده آواره به هویی گردد بی تأمل مژه مگشای درین عبرتگاه که ترازوی مکافات به مویی گردد درس آزادگیش زود روان می گردد هرکه چون سرو مقیم لب جویی گردد عاقبت چون همه را خاک شدن در پیش است ای خوش آن خاک که جامی و سبویی گردد جگر سوخته از جنبش مژگان ریزد چون قلم هر که گرفتار دورویی گردد زخم شمشیر تغافل همه مخصوص من است این نه آبی است که هر روز به جویی گردد صورت خوب به هر مشت گلی می بخشند تا که شایسته اخلاق نکویی گردد؟ بهر روشندلی ما دم گرمی کافی است چشم یعقوب پر از نور به بویی گردد بس بود از دو جهان محو تماشای ترا آنقدر وقت که مشغول وضویی گردد هر غباری که ازو چشم نپوشی صائب در نهانخانه دل آینه رویی گردد صائب تبریزی