صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۲۵۸: حسن در هر نگهی عالم دیگر گردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حسن در هر نگهی عالم دیگر گردد به نسیمی ورق لاله و گل برگردد گل رویی که نیاید ز لطافت به خیال چه خیال است در آیینه مصور گردد؟ می رود خود بخود از کار دل خونشده ام این نه خونی است که محتاج به نشتر گردد تا زند پر، شود از گرمی پرواز کباب نامه شوقم اگر بال کبوتر گردد چون سلیمان سخن مور به رغبت بشنو تا بر آیینه اقبال تو جوهر گردد بر دل گرمی اگر دست گذاری از لطف چون صدف آبله دست تو گوهر گردد دم جان بخش نسیم سحری را دریاب پیش ازان کز نفس خلق مکدر گردد تربیت را نبود در دل تاریک اثر جوش دریا سبب خامی عنبر گردد کار دلها نشود بی نفس گرم تمام ماه از خویش محال است منور گردد می رساند به صدف دانه گوهر خود را ساده لوح آن که پی رزق مقدر گردد هر حجابی که درین راه به یک سو فکنم دل مغرور مرا پرده دیگر گردد دست در دامن تسلیم و رضا زن صائب تا ترا موج خطر دامن مادر گردد صائب تبریزی